به مناسبت روز سالمندان به سراغ هیئت مدیره خانه سالمندان شهرستان نجف آباد رفتیم.
سرای پدر ویژه پدران سالمند که در سال 1384، که تعداد کمی از پدران سالمند را تحت پوشش داشت ولی متاسفانه به دلیل عدم استقبال مردم و وجود پاره ای از مشکلات منحل شده است اما سرای مادر ویژه مادران سالمند همچنان به فعالیت خود ادامه می دهد.
این مکان از اواخر سال 83 تاسیس شده که از شهریور ماه سال 84 به صورت فعال شروع به کار کرده است که هم اکنون 30 سالمند در این مرکز نگهداری می شود.
حمید پور اسماعیلی مدیر عامل خانه سالمندان ضمن تشکر از مردم خیر و فهیم نجف آباد گفت: تا کنون تنها پشتیبان مالی این موسسه مردم خیر بوده اند که جبران کم توجهی ها و کم کاری های مسئولین شهر را کرده اند. وی اهداف این موسسه را در چهار کمیته عنوان کرد:
کمیته علمی فرهنگی :1. تجهیز کتابخانه ویژه سالمندان 2. برگزاری همایش های ادبی و علمی با حضور سالمندان 3. تجلیل از سالمندان فرهیخته شهر 4. ایجاد سایت ویژه سالمندان و ... .
کمیته رفاهی: 1. برگزاری اردو های زیارتی و تفریحی ویژه سالمندان 2. تشکیل صندوق پس انداز و قرض الحسنه ویژه سالمندان 3. تشکیل شرکت تعاونی ویژه سالمندان 4. ساخت و تجهیز سرای سالمندان و... .
کمیته بهداشتی : 1. تلاش برای تشکیل کلینیک ویژه سالمندان 2. تشکیل و توسعه کارت طلایی واستفاده سالمندان از خدمات مختلف پزشکی و پیرا پزشکی با تخفیف ویژه 3. تلاش برای تشکیل مرکز فیزیوتراپی و بازتوانی ویژه سالمندان 4. ارشاد عمومی جهت ارتقاء اطلاعات سالمندان و مردم در حفظ سلامتی و پیشگیری از بروز بیماری های خاص سالمندان و... .
کمیته اقتصادی و مشارکت ها: 1. جلب کمک های مردمی جهت اهداف موسسه 2. انجام فعالیت های اقتصادی به نفع موسسه 3. چاپ تراکت، پوستر و .... در جهت اهداف موسسه 4. ارتباط با سازمان ها، ارگان ها و نهادهای مختلف و .... .
پور اسماعیلی گفت: به مناسبت روز سالمند بعد از دو سال تلاش موفق شدیم مرکز فیزیوتراپیست موسسه را راه اندازی کنیم.
وی ضمن تشکر از فرد خیری که اخیرا با اهدای یک باغ 10300 متری، یک منزل مسکونی 580 متری در مرکز شهر، پنجاه کارگاه قالی بافی با تمامی تجهیزات و نیز انعقاد قرارداد آمبولانس از تهران برای خانه سالمندان گفت: با ایجاد شرایط کنونی می توانیم فعالیت کمیته های این موسسه را به بهترین نحو پیگیری کنیم. وی با اشاره به تلاش های شبانه روزی جلالی، مسئول تدارکات خانه سالمندان از زحمات وی تقدیر نمود.
راه حلی برای مشکلات روحی – روانی مادران سالمند امروز و فردا
عباس اسماعیلی مسئول کمیته علمی فرهنگی موسسه سالمندان گفت: متاسفانه در کشور ما به نیاز های فرهنگی سالمندان توجه چندانی نمی شود، بر همین اساس با توجه به مطالعات جامعه شناسی خود تصمیم به اجرای طرح هنر درمانی و تئاتر درمانی برای سالمندان نمودم و با اجرای این طرح توانستم از طریق گفتار درمانی، قصه درمانی، گزارش درمانی و نقاشی درمانی روحیه از دست رفته برخی از مادران سالمند را به آنان برگردانم؛ به نحوی که یکی از مادران سالمند به علت تنهایی با اطرافیان خود صحبت نمی کرد ولی اکنون بیش از 120 صفحه از ادبیات کهن و ضرب المثل های نجف آبادی را خوانده است. اسماعیلی گفت: یکی دیگر از فعالیت های این کمیته در قالب حلقه اجتماعی صورت می گیرد، که همزاد پنداری با سالمندان و هم کلام شدن با دعاها و نجواهای ایشان در جهت ایجاد رابطه عاطفی و تاثیر گذار بر سالمندان نقش بسزایی دارد. مسئول کمیته علمی - فرهنگی خانه سالمندان برگزاری برنامه های جشن ونیز عزاداری در مناسبت های مختلف ملی – مذهبی و اجرای آئین های باستانی و کهن برای سالمندان را از دیگر فعالیت های این کمیته برشمرد .
وی با تقدیر و تشکر ویژه ای از مادر یاران و پرستاران موسسه سالمندان برای ایشان و همه پرسنل آرزوی توفیق روز افزون کرد.
یکی از مشکلات اساسی معلولین شهرستان نجف آباد نداشتن مکان ثابت است.
حال آیا برای ما هیچ جایی در این اجتماع نیست؟
با اینکه مسئولین شهر شاهد فعالیت های متعدد ما در انجمن بوده اند چرا هیچ یک از مسئولین جواب منطقی به ما نمی دهند؟
هیئت مدیره انجمن ما چندین بار مشکلات ما را با سعادت نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی، اعضای شورای شهر، امام جمعه شهرستان در میان گذاشته اند ولی هیچ کاری برای ما انجام نداند و همه مسئولان شهر می گویند ما پیگیر هستیم و به خاطر همین ما معلولین همراه مسئولین خود به شورای شهر آمدیم تا اعضای شورای شهر ببینند که ما معلولین همگی نیاز به این مکان داریم و مشکلات و حرف های ما را به گوش دیگر مسئولان شهر برساند.
اما این هم بماند که شورای شهر مبلغی را در حد توان خود به انجمن کمک کرده است.
دکتر حیدری رئیس شورای شهرستان گفت: همان طور که خودتان فرمودید ما در حد توان خود کمک کردیم و به قول خودتان باید تمامی ارگان های دولتی شهر کمک کنند. وی به پورقاسمی یکی از اعضای هیئت مدیره انجمن گفت: شما باید در جلسه شورای اداری که مسئولان تمامی ارگان ها حضور دارند تشریف بیاورید و مشکل خود را حل کنید.
اجرای طرح انتظام بخشی در نجف آباد به عنوان منظم ترین شهر در استان
عباس محمد صالحی با اشاره به رتبه برتر نجف آباد در میان 22 شهرستان استان گفت: نجف آباد به عنوان شهرستان پایلوت جهت اجرای طرح انتظام بخشی انتصاب شده است تا الگویی نمونه برای سایر شهرستان های استان شود.
وی ایثار و فداکاری های مردم در دوران انقلاب و دفاع مقدس، ارتباط نزدیک مردم با پلیس و آمادگی مردم برای همکاری در این طرح را پتانسیل های خوب نجف آباد برای اجرای این طرح خواند و افزود: این طرح دارای سه مرحله می باشد که در مرحله اول با توزیع اطلاعیه ها در بین مردم،گوشزد کردن به عموم مردم قبل از خطبه های نماز جمعه نسبت به آگاه سازی و ارشاد مردم در خصوص این طرح می باشد.
و نیز خط کشی معابر، اصلاح تابلو ها و چراغ های راهنمایی و رانندگی، خط کشی و تعیین حریم مغازه های بازار و استقرار اکیپ راهنمایی و رانندگی جهت برخورد با متخلفین از جمله اقداماتی است که در این مرحله نیروی انتظامی با همکاری شهرداری انجام داده است.
مرحله دوم: با اجرای طرح محدودیت ترافیکی در هسته مرکزی شهر به مدت یک هفته از تردد موتورسیکلت سوارانی که بدون کلاه ایمنی می باشند و خودروهایی که فاقد کمربند ایمنی می باشند در محدوده میدان امام خمینی، بازار، خیابان شریعتی و خیابان امام جلوگیری می شود.
در مرحله سوم: که مصادف با هفته نیروی انتظامی است با افراد متخلف به خصوص با موتورسیکلت سوارنی که قوانین راهنمایی و رانندگی را رعایت نمی کنند برخورد می شود.
فرمانده نیروی انتظامی انتظارات پلیس از مردم رادر اجرای این طرح چنین بیان کرد: رعایت مقررات راهنمایی و رانندگی، احترام متقابل شهروندان با پلیس، عدم استفاده از معابر جهت پارکینگ وسایل نقلیه، استفاده از کمربند ایمنی برای سرنشینان خودروها و کلاه ایمنی برای موتورسیکلت سواران، پرهیز از ایجاد مزاحمت و تعارض به حریم افراد، کنترل فرزندان و آموزش مهارت های فردی و اجتماعی، رعایت حجاب و پوشش اسلامی، پیشگیری از جرایم مهم در سطح شهرستان، کشف سرقت ها و مقابله با اراذل و اوباش و ارتقاء امنیت اجتماعی در تمامی زمینه ها.
کشته شدن سه نفر در شهریور ماه در نجف آباد
محمد صالحی با اشاره به قتل ابراهیم نساج، جوان بسیجی 24 ساله گفت: نساج قصد خرید زمین در منطقه جعفرآباد را داشته است که در روز حادثه با همراه داشتن 5 میلیون تومان در محل حادثه حضور یافته که مجرمان پس از دریافت پول و مشاجره لفظی با مقتول وی را در اتاقکی محبوس کرده و اتاقک را آتش می زنند.
به گفته بلفکه رئیس پلیس آگاهی شهرستان انگیزه قتل نساج سرقت پول وی و طبق نظریه پزشک قانونی علت فوت، خفگی و جراحت ناشی از سوختگی بوده است و قاتلین سه نفر از سابقه داران سرقت احشام بوده اند که شناسایی و دستگیر شده و تحویل مراجع قضایی داده شدند.
ماجرای دیگر قتل کارگر مغنی افغانی بود که قاتلین ظرف کمتر48 ساعت شناسایی و دستگیر شدند وبه قتل اعتراف نمودند بنا بر احضار رئیس پلیس آگاهی شهرستان انگیزه قتل سرقت اموال از خانه مقتول بوده و علت قتل خفگی عنوان شده است.
مسابقات بسکتبال بانوان نجف آباد
پیشرفته:اول(تیران) دوم(انقلاب 2) سوم(مجد الف)
ستارگان قهرمان مسابقات والیبال بانوان نجف آباد
به مناسبت گرامیداشت هفته نیروی انتظامی مسابقات والیبال قهرمانی بانوان با حضور 10 تیم و 110 ورزشکار، مربی و سرپرست به صورت دوره ای در سالن انقلاب با انجام 24 بازی با همکاری شرکت نماساختمان به مدیریت آقای بهارلوئی برگزار گردید که تیم های ستارگین- بهار- پوما به ترتیب مقام های اول تا سوم را به کسب نمودند و کاپ و جوایز ارزنده از مدیریت شرکت نماساختمان دریافت نمودند.
مسابقات بسکتبال (پرتاب پنالتی) بانوان نجف آباد
به مناسبت گرامیداشت هفته نیروی انتظامی مسابقات بسکتبال(پرتاب پنالتی) بانوان با حضور 25 نفر به صورت آزاد در سالن ولایت ویلاشهر برگزار گردید که در رده بزرگسالان سمیرا اسماعیلی- در رده نونهالان مریم خدادادی و در رده مینی فریبا شریفی انتخاب گردیدند.
مسابقات آزاد تنیس روی میز نجف آباد
به مناسبت گرامیداشت هفته نیروی انتظامی مسابقات تنیس روی میز آزاد شهرستان نجف آباد با حضور 34 نفر در سالن شهید حمله داری به صورت تک حذفی برگزار گردید و در پایان آقایان رسول یوسفان, یدا...ایزدی, مجتبی طاهری و حمید انتشاری به ترتیب مقام اول تا سوم مشترک را کسب نمودند.
راهیابی بانوان هندبالیست نجف آباد به اردوی تیم ملی
خانم ها اعظم حقانی و نجمه مرادی از بانوان ورزشکار رشته هندبال این شهرستان در مسابقات انتخابی جهت شرکت در اردوی تیم ملی هندبال بانوان کشور دعوت گردیدند.
نجف آباد میزبان مسابقات تنیس روی میز اصفهان
به مناسبت گرامیداشت هفته تربیت بدنی و ورزش مسابقات تنیس روی میز استان اصفهان در رده سنی بزرگسالان با حضور 40 نفر در سالن شهید حمله داری مجموعه انقلاب به صورت تک حذفی برگزار گردید که در نهایت آقایان محمدرضا تائبی پوراز اصفهان، مسعود نظری زاده از اصفهان و رسول یوسفان از نجف آباد به ترتیب مقام اول تا سوم را کسب نموده و جوایز ارزنده ای دریافت نمودند.
درخشش تکواندوکاران نجف آباد در مسابقات چند جانبه زرین شهر
تیم تکواندو کانون مقداد نجف آباد اعزامی به مسابقات هان مادانگ چند جانبه زرین شهر موفق به کسب عناوین قهرمانی به شرح ذیل گردید.
کسب عنوان قهرمانی فرم تیمی(حسین حاج صادقیان، علیرضا چترائی، محمد صفری) کسب عنوان قهرمانی دفاع شخصی نوجوانان (علیرضا چترائی، سیدمهدی حسینی، میلاد طاهری)
کسب عنوان نائب قهرمانی دفاع شخصی جوانان( سعید غلامی، محمدامین رضائی، محمود صانعی)
مربی تیم اعزامی:آقای مهدی منصوری
کسب عنوان سومی مسابقات بدمینتون استان توسط تیم نجف آباد
تیم ده نفره بدمینتون نجف آباد اعزامی به مسابقات قهرمانی استان توانست در بین 10 تیم شرکت کننده اصفهانی موفق به کسب عنوان سوم این دوره از رقابت ها گردد.
اسامی تیم نجف آباد( علی فتاح المنان، رضا بصیری، حسین بصیری، محمد جواد طالبی، محسن نوریان، روح اله ایمانیان، رسول یاعلی،رسول قاهری، حامد منتظری، محسن لطفی) ، مربی تیم اعزامی: آقای قاسم شیرزادپور
پیاده روی عمومی به مناسبت هفته تربیت بدنی و ورزش در نجف آباد
به مناسبت هفته گرامیداشت تربیت بدنی و ورزش پیاده روی عمومی روز جمعه مورخه 26/7/87 با همکاری هیأتهای آمادگی جسمانی، کوهنوردی، همگانی، هندبال، والیبال و معاونت محترم فرهنگی شهرداری و با حضور گرم بیش از 1000 نفر از همشهریان عزیز و ورزشکاران گرامی روستاهای رحمت آباد، فیلور، جلال آباد و شهر جوزدان از محل میدان امام (ره) تا پارک کوهستان انجام گرفت که در این پیاده روی حضرت حجه السلام و المسلمین حاج آقا حسناتی ضمن حضور در خصوص هفته تربیت بدنی و ورزش سخنان ایراد نمودند و همه حاضران را جهت حفظ سلامتی سفارش به ورزش کردند، ضمناً معاونت محترم ورزش اداره کل تربیت بدنی استان صفهان نیز در این همایش ضمن حضور، یک دستگاه دوچرخه به یکی از حاضران اهداء کردند،همچنین جناب آقای دکتر حیدری ریاست محترم شورای شهر، زندآور معاونت محترم فرهنگی شهرداری، ثبتی کارشناسی محترم تربیت بدنی آموزشی و پرورش و جمعی از مسئولین هیأتهای ورزشی شهرستان شرکت داشتند که از حضور سبزشان سپاسگزاریم، و نیز از زحمات فرماندهی محترم نیروی انتظامی، هلال احمر و راهنمایی و رانندگی نجف آباد به پاس همکاری صمیمانه شان قدردانی می نماییم، در پایان مراسم به هفتاد نفر از شرکت کنندگان به قید قرعه سکه پارسیان از طرف اداره تربیت بدنی اهداء گردید.
مسابقات بدمینتون قهرمانی نجف آباد گرامیداشت هفته دفاع مقدس
به مناسبت گرامیداشت عید سعید فطر و هفته دفاع مقدس با نام شهیدان سردار اکبر و مهدی فتاح المنان مسابقات قهرمانی بدمینتون شهرستان نجف آباد با حضور 63 نفر و 14 تیم در چهار رده سنی خردسالان، نونهالان، نوجوانان، جوانان و دوبل آزاد به صورت دوره ای در سالن انقلاب طی دو روز برگزار گردید و نتایج ذیل حاصل شد و حکم و مدال و جوایزی به نفرات برتر اهداء گردید.
خردسالان اول: یوسف نوریان، دوم: امیرحسین حجت، سوم مشترک: احسان علیان و علی یوسفان
نونهالان اول: سینا شریفی نژادیان، دوم: سعید ایزدی، سوم مشترک: محمد زمانیان و احمد مغزی
نوجوانان اول: عرفان باستانی، دوم: علی غیور، سوم مشترک: علی ایزدی و پدرام منتظری
جوانان اول: رضا بصیری، دوم: محمد جواد طالبی، سوم مشترک: محمود جلالی و حسام گردشتیان
دوبل آزاد اول: رضا بصیری و محسن لطفی، دوم: محمد جواد طالبی و روح اله ایمانیان، سوم مشترک:حسین بصیری و علی فتاح المنان، محمود جلالی و حامد منتظری
نجف آباد گودا- همه اتفاقات ذیل در خواب رخ می دهد
- سلام جد بزرگ. تاهمین لحظه قبل از تشریف فرمایی تان خیال می کردم هرچی دوهفته پیش رخ داده بود، اصلا رخ نداده بود!
* این نشان می دهد که تو هنوز ابتدای راه آدم شدن هستی و حالا حالاها جای کار داری! چه خبر از اینور؟
- هیچ خبر جز این که، خیلی ها از این که من توسط شما به سوی آدم شدن گام برداشته ام و مورد مرحمت دستان شما قرار می گیرم، قند و آب در دلشان درست می کنند. یعنی این که شما من را به اصطلاح همین نجف آبادی ها، دشمن شاد کرده اید. (صدای هق هق گریه)
* چی گفتی؟ دوباره حرفات را تکرار کن.
- هیچی. بی خیال. شما جدی نگیرید. عیب ندارد که دیگران چه می گویند، شما ناراحت نشوید، آرام باشید، عصبانی نشوید.
* این ها را ولش کن. گفتم جمله آخرت که گفتی، چی بود؟
- جد بزرگ، از این موارد برای من زیاد پیش آمده، این هم روی بقیه، برای موضوع رییس هم اگه بدونید...
* شترق! جمله آخرت را بگو.
- ممنون از این همه احساساتتان! خودتان بروید چند سطر بالاتر را بخوانید ... باشه شما تریپ سیلی زدن برندارید، من گفتم که شما من را به اصطلاح همین نجف آبادی ها دشمن شاد کرده اید!
* نجف آباد کجا بود، این جا نجف آباد گوداست!
- نه جد بزرگ، این جا نجف آباد است. سرزمین شما، نجف آباد خالی، بدون پسوند.
* ولی دختره، من روی تابلوی ورودی شهر خواندم "به شهر نجف آباد گودا با مدیریت شهردار گودا، فرماندار گودا و اعضای شورای شهر گودا خوش آمدید.
- نه شما اشتباه می کنید. همه این افراد جز مسئولین رده بالای شهر هستند ولی هیچ کدام پسوند ندارند.
* علاوه بر این ها یک سند پیدا کردم که شورای شهر را شش دانگ به نام یکی ازگوداها زده بودند.
- وای! جد بزرگ، این حرف ها چیه؟ خوب این آقا چون طی چهار سال عضویت در شورای شهر، عملکرد فوق العاده ای داشته مردم باز او را انتخاب کرده اند ... چرا حرف در دهان من می گذارید من کی گفتم او به دلیل شغل شریف دومش و آشنایی مردم از این طریق و از این شغل و نه عملکرد وی هر بار به او رای می دهند.
* ببین اگر یک بار دیگر روی حرف من، تکذیبیه صادر کنی دیگر این اطلاعات ناب را به تو نمی دهم ... مثلاً اینکه در یک سند دیگر خواندم که صندلی مجلس را به نام نماینده گودا نامی زده اند.
- آخه جد بزرگ من! شما این سند ها را کی دیده اید؟ کجا دیده اید؟ این حرف ها را به فرد دیگری هم گفته اید؟ این نوع صحبت ها را فقط به من بگویید. باشه!اصلاً بیایید این سند ها را نشان من بدهید. بعد هم برویم من شهر را نشانتان بدهم.
* بچه، این سند ها را خودم خوانده ام، تابلوهای شهر را هم این طور، همه جا نوشته بود نجف آباد گودا، بانک فلان گودا، فرمانداری گودا و الی آخر. نیازی به حضور تو ندارم. خودم باسوادم!
- ... جد بزرگ! من الان یادم آمد که می گفتند شما بی سواد بوده اید. پس چه طوری این سند ها و تابلو ها را خوانده اید؟ معلوم می شود همه را خالی می بستی، درسته، همه اش دروغ بود!
* شترق(خیلی محکم). کی به تو گفته من بی سوادم؟ من... اون مدرکی را که همه می گذارند در کوزه دارم ... اصلاً مدرک مسئولین شهر چیه؟ مثلاً همین بنگاه معاملاتی متحرک گودا؟
- شما دوباره زدید جاده خاکی؟ حرف سیاسی هم می زنید. من می دونم آخر قصه، شما را می گیرند!
* ... آخه دختره تو خجالت نمی کشی، این حرفا چیه؟ مگه این آقای شورای شهر گودا چه هیزم تری به تو فروخته؟ تو چی کار به مدرکش داری، مهم زحماتی است که برای شهر کشیده است. یا همین آقای نماینده گودا، تو که نمی دونی صندلی های مجلس فنرهایش در آمده، تن آدم روی صندلی سوراخ سوراخ می شود. بنده خدا می خواهد آبرو داری کند و شهروند دیگری اذیت نشود ... بیایید این دختره بود که این حرف ها را زد، اون سند ها را همین بچه دید. می خواست من را هم اغفال کند، می گفت جد بزرگ بیا این سند ها را ببین ... بیایید بیندازیدش داخل گونی و ببریدش همان جا که عرب نی می کارد و برداشت می کند!
- ... چرا جد بزرگ با من چنین می کنید! من که از همان ابتدا می خواهم به شما بفهمانم که اسم شهر و مسئولین را اشتباه می گویید، همه را پسوند می دهید، این جا نجف آباد است.
* حرف اول و آخرم را گفتم. نام این شهر و مسئولینش را را هم گفتم. تو بخواهی روی حرفت بمانی و خلاف صحبت من بگویی با روش دیگری این مفاهیم را به تو گوشزد می کنم به طوری که تا آخر عمرت اسم خودت را زارعی گودا بنویسی، تو که این را نمی خواهی، می خواهی؟
- ولی ...
* بقیه مسائل را بی خیال شو! راستی دوستت برام پیام داده بود، لوتی ترین اس ام اس سال: زنگ در خونتم هر کس بخواد تو را ببیند باید من را بزند. به دوستات بگو از این عاشقانه ها نفرستند مثلاً اونی که داده بود یک نفر باباش می میره بهش می گن مراسم می گیری؟ میگه نه! میریم مشهد، این خیلی خوب بود. اس ام اس طنزش خوبه، اون ور بخونیم حالشو ببریم.
- شما چی کار کردید؟ بی اجازه سراغ گوشی من رفته اید، پیام های من را خواندید ... جد بزرگ کجا رفتید؟ ... جد بزرگ ... نیستید ... جد بزرگ ...
* سکوت.
- حالا که نیستید ... دفعه آخرتان باشد که سراغ گوشیم می روید. من دیگه تحمل شما را ندارم، شورش را در آورده اید، خسته ام کردید، مطمئن باشید دفعه بعد برخورد دیگری با شما خواهم داشت، شیر فهم شدی جد بزرگ!
* شترق.
- صحبت در گوشی: من نتوانستم به جد بزرگ بفهمانم که این جا کجاست. شاید او در شهر دیگری است و همه این حرف ها را درست بگوید. شاید!
جد بزرگ وارد می شود
اتفاقات ذیل در خواب رخ می دهد.
- دختره بیا این جا ببینم!
-: شما بامن هستید؟ شما کی هستید؟ این جا کجاست؟
- اولا مگر غیر تو این جا کس دیگه ای هم هست؟ با تو هستم دیگه. دوما به تو ربطی ندارد که این جا کجاست تو فقط بیا جلو!
-: اما من شما را نمی شناسم هنوز نمی دانم چه اتفاقی افتاده و این جا کجاست. در ضمن مامانم گفته هیچ وقت با غریبه ها صحبت نکنم.
- اولا مادرت هرچی گفته واسه خودش گفته. دوما شاسکول اون غریبه ها جوان هستند نه من که سنی ازم گذشته و سوما گفتم به تو چه که این جا کجاست.
-: ولی آقای محترم؛ اولا چرا فحش می دهی دوما شاسکول کلمه ای نیست که در شان این ستون باشد. سوما تا من ندونم این جا کجاست، شما کی هستید حرفی ندارم که بزنم.
- بچه اولاً تو مگه آدم نیستی که نمی فهمی حرف را یک بار می زنند. دوماً چرا مثل من اولاً، دوماً می کنی، ادای من را در می آوری؟ می خواهی با یک سیلی احترام بزرگترت را حالیت کنم. سوماً داخل باغ هم که نیستی شاسکول فحش نیست اسم یک پرنده است که خوراکی هایش را جایی پنهان می کند ولی بعد مکان آن را فراموش می کند. چهارماً، توآبرو برای من نگذاشتی!
-: آخه من که شما را نمی شناسم چطوری آبرویتان را برده ام؟
- مگه تو زارعی نیستی. از خاندان با اصل و نسب زارعی که ای کاش نسل من منقرض می شد و به تو نمی رسید. متاسفانه من جد بزرگ تو هستم. تو باید خجالت زده باشی بابت اعمالت!
-: چی، جد بزرگ من! هه! فوتینا! برو چاخان. جد من تا حالا هفتاد تا کفن پوسونده.
- شترق! ساکت شو دختره. این را بدان من عادت دارم حرفم را یک بار بگویم دفعه دومی اگر وجود داشته باشد سیلی است.
-: چرا می زنی؟ خب باشد. شما جد بزرگ من. وای اینجا کجا باشه ... شما نزن نمی پرسم این جا کجاست پس حداقل به من بگویید چرا من شما را بی آبرو کرده ام.
- ها باریکلا! این شد. حالا بگو ببینم مجنون کیه؟ رئیس کیه؟
-: جد بزرگ شما باید بگویید رئیس چیه نه کیه! چون رئیس مطبوعات شهر بود که کلاً قضیه اش ماسید و رفت داخل باقالی ها، مجنون هم که شخصیتی بود که تا مدتی سوژه ستون جدی نگیرید شده بود.
- فقط همین! تمام شد رفت!تو نظامی گنجوی را می شناسی. من دیگه نمی توانم در چشمانش نگاه کنم. بنده خدا هرشب جنازه اش توی قبر روی ویبره می رود. بعضی وقت ها هم بندری می زند. گاهی شب ها گریه می کند گاهی وقت ها می خندد. گاهی مشاعرش را از دست داده و روان پریش شده آن هم به خاطر خزعبلات تو! از آن طرف لیلی هر شب پدران من را جلوی چشمانم به صف می کند که چی یکی از نسل های من یعنی تو شوهرش را به همسری رئیس نامی در آوردی و سرش بی کلاه مانده.
-: بابا جد بزرگ تو را به روح خودت تو یکی دیگه دست از سر رئیس و من بردار. آن موضوع تمام شد. آهان فهمیدم. هی ببینم تو از طرف یکی اجیر شده ای. آره باید از همان اول دوزاریم می افتاد ... برو ... برو پدر جان، بساطت را جایی دیگر پهن کن برو به اونی که تو را فرستاده بگو هزار بار بنویسه رئیس مساوی نیست با سردبیر تا شاید این موضوع را بفهمد بعد هم که فهمید هزار بار دیگر بنویسد خیطی مالیات داره دو تا شوکلات داره!
- شترق! شترق! شترق! یکیش را زدم تا جلوی من صدایت را بالا نبری. دومی را هم خوردی که جدت را به غریبه ها نفروشی! سومی را هم زدم که بفهمی یک بار گفتم جد بزرگت هستم بگو چشم!
-: چشم. چشم! ولی جد بزرگ لیلی بی شوهر مانده به من و شما چه؟
- نه انگار هیچ رقمه تو آدم نمی شوی. غد بازی در می آوری. باید خودم دست به کار شوم. آره درست همین است از این به بعد من دو هفته یک بار به سراغت می آیم تا به تو درس زندگی بدهم!
-: نه جد بزرگ. من بچگی کردم. من جوونی کردم. من دیگر قول می دهم که دیگر از مجنون و لیلی ننویسم. اصلاً دیگر طنز ننویسم. شما هم آسوده بمیرید و به مردن خود ادامه دهید. من خودم به مرور زمان آدم می شوم.
- شترق! گفتم روی حرف من حرف نزن!
-: صحبت در گوشی:
و این گونه داستان من و جد بزرگم آغاز شد.
